اشعار شهادت حضرت علی (ع)

شعر شهادت حضرت علی

شعر ماه رمضان, شعر درباره حضرت علی 

من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست

این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست

این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است

به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست

منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او

پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست

آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است

بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست

لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد

که جهان، آینه در آینه حیران علی ست

کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است

تا بدانیم کلید در این خانه علی ست

از دم صبح ازل نام علی را می خواند

دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست

محمد حسین صفاریان


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : پنج شنبه 26 تير 1393
مقاله ای بسیار کوتاه و زیبا در مورد حضرت علی (ع)

emam-Ali

امام علی(ع) زودتر از تمام مردم عصر خود به خدا و رسولش(ص) ایمان آورد و نماز گزارد.

 بار خدایا من نخستین کسی هستم که به حق رسیده و آن را شنیده و پذیرفته است و هیچ کس بر من در امر نماز سبقت نگرفت، مگر رسول خدا(ص)، و نیز فرموده‌اند: «من هفت سال پیش از آن که کسی با پیامبر نماز بخواند، با او نمازگزاردم.» (۱)


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393
شب قدر چه شبی است؟

مراد از شب قدر، تقدیر و اندازه ‏گیری است و شب قدر شب اندازه‏ گیری است و خداوند متعال در این شب حوادث یک سال را تقدیر می‏کند و زندگی، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و اموری از این قبیل را در این شب مقدر می‏گرداند


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393
شب قدر

بسم الله الرحمن الرحیم v انا انزلناه فی لیلة القدر v و ما ادراک ما لیلة القدر v لیلة القدر خیر من الف شهر v تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر v سلام هی حتی مطلع الفجر

به نام خداوند بخشایشگر مهربان v ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم v و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟! v شب قدر بهتر از هزار ماه است v فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری را نازل می‌کنند v شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده. (قرآن کریم، سوره قدر)

در طول سال، ساعات، روزها، شبها و ماهها و اساساً زمانهای متفاوتی وجود دارد. اما در میان همگی این زمانها، بعضی به واسطه عنایت و توجه خداوند و اثراتی که بر این زمانها مقرر شده یا اتفاقاتی که در آنها روی داده یا می‌دهد، دارای اهمیت، شرافت و عظمت ویژه‌ای هستند. یکی از این زمانها شب قدر است. در آیین اسلام، این شب با ارزش‌ترین و برترین شب در طول سال است. اهمیت این شب تا حدی است که نه تنها آیات مختلفی از سور قرآن کریم درمورد خصوصیات این شب نازل شده، بلکه سوره‌ای مستقل نیز به این نام و در خصوص شب قدر در قرآن کریم وجود دارد.(1)

برای بیان روشنتر اهمیت این شب، می‌توان دو دسته آیات قرآنی که درباره این شب نازل شده‌اند را در نظر گرفت. دسته‌ای از این آیات به بیان عظمت و شرافت فوق‌العاده این شب می‌پردازند و دسته دیگر بیانگر اثرات این شب هستند.

از دیدگاه قرآن کریم عظمت و شرافت این شب آن قدر والاست که خداوند می‌گوید: "و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟"(2) با کمی دقت در آیاتی از قرآن کریم که در آنها نیز این گونه خطاب به کار رفته است، درمی‌یابیم که خداوند هنگام اشاره یا تذکر به امور بسیار پر‌اهمیت به این صورت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد خطاب قرار داده است. به عنوان مثال وقتی صحبت از قیامت و عظمت این روز به میان آمده و آگاهی و جلب توجه مردم به اتفاقات بسیار بزرگ آن روز مورد نظر بوده، از این نوع خطاب استفاده شده است.(3) در آیه شریفه سوره قدر هم اگر خداوند برترین مخلوق خود و آخرین فرستاده خویش را اینگونه مورد خطاب قرار می‌دهد، به دنبال بیان عظمت فوق‌العاده این شب است.

در آیه‌ای دیگر خداوند این شب را از (حدود) سی هزار شب که شب قدری در آنها وجود ندارد، برتر دانسته است.(4) به وضوح این مقایسه و برتری شگفت‌انگیز، به طور ملموس‌تری عظمت این شب را برایمان روشن می‌کند.

در دسته دوم از آیات قرآن کریم، خداوند به بیان خصوصیات این شب می‌پردازد. دارا بودن چنین خصوصیاتی موجب می‌شود که این شب اثرات خاص و منحصر به فردی را در میان تمامی شبهای سال داشته باشد. به عنوان نمونه این شب شبی «مبارک» خوانده شده است.(5) مبارک به معنای پرخیر و برکت است و به کار بردن این تعبیر در خصوص شب قدر به این مفهوم است که این شب بلند مرتبه، گنجایش و ظرفیت خیر کثیری را دارد. تا حدی که به تصریح آیات قرآن کریم، نزول قرآن در این شب صورت گرفته است.(6)(7) همچنین به سبب خیر و برکت فراوان در این شب رحمت و مغفرت خداوند به سوی بندگان نازل می‌شود.

از دیگر اثرات مهم شب قدر می‌توان به عدم صدور عذاب در این شب و در امان بودن بندگان از عقوبتهای الهی(8)، اشاره کرد. چرا که خداوند صراحتاً سرتاسر این شب، از لحظه آغاز تا سپیده دم آن را سرشار از "سلامت" می‌خواند.(9)

هر انسان با دقت در عظمت و شرافت اینچنین شبی و تأمل در اثرات آن و وقایعی که در آن اتفاق می‌افتد، به طور طبیعی به دنبال شناخت بیشتر و آگاهی از جوانب مختلف شب قدر خواهد بود. ما نیز در این مجال کوتاه، برآنیم تا هر چه بیشتر در حد توان ابعاد مختلف این شب را بررسی کنیم. از این رو در ادامه در خصوص معنای قدر، رویداد‌هایی که در این شب واقع می‌گردد، زمان وقوع چنین شبی و طریقه بهره‌گیری هر چه بیشتر از برکات آن بیشتر تأمل می‌کنیم.


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393
چند عکس از حرم امام رضا (ع)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393
عرشیا موزیک

 


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393
زندگی نامه و فضایل امام رضا(ع)

ولادت

حضرت امام رضا علیه السلام هشتمین پیشوای شیعیان ،فرزند حضرت امام کاظم و نجمه خاتون است که در مدینه منوّره ولادت یافت.
اسم مبارک آن امام علی، کنیه‌اش ابوالحسن و ملقب به رضا است. حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام در دوران زندگی‌اش بارها آن حضرت را به عنوان وصی و خلیفه خود و امام مردم معرفی می‌فرمود.
از حضرت رضا علیه‌السلام
معجزات و کرامات فراوانی در تاریخ ثبت شده است.

فضائل

امام رضا دارای اخلاقی بسیار نیکو بود؛ به‌طوری که دوست و دشمن به فضیلت و مکارم اخلاق او اقرار داشتند. امام از ذوق سرشاری برخوردار بود و گاهی مطالب عمیق و مفیدی را در قالب شعرهای نغز و شیرینبیان می‌فرمود.

دعوت مامون از امام به سوی مرو

پس از مرگ هارون ، فرزندش مامون با برادر خود امین به مخالفت برخاست و سرانجام او را کشت و خود بر اریکه خلافت تکیه زد. پس از مرگ امین، آشفتگی اوضاع کشور سبب شد از هر گوشه و کناری، گروهی قیام کنند. مامون برای آرام‌کردن اوضاع، چاره‌ای ندید جز اینکه از نفوذ معنوی حضرت رضا علیه‌السلام استفاده کند.
پس امام را به مقرّ حکومتش
مرو دعوت کرد. امام چندین بار از رفتن به مرو عذر خواست ولی مامون نپذیرفت. لذا پس از وداع با قبر مطهّر جدشان ،رسول الله، و اهل بیت خود به طرف مکّه حرکت کرد و پس از وداع با خانه خدا به طرف خراسان رهسپار شد.

از حضرت رضا علیه السلام در
راه مکه به خراسان مخصوصاً در شهر نیشابور معجزات بسیاری دیده شد و سخنان آموزنده ای در تاریخ به ثبت رسید که از مهمترین آنها حدیث معروف سلسله الذهب است که در نیشابور ایراد فرمود.

مأمورین مأمون، امام رضا را از نیشابور به طرف طوس حرکت دادند و از نواحی
ده‌سرخ و رباط سعد گذشتند و به سناباد* وارد کردند.

حضرت در سناباد جای قبر مطهّر خود را نشان دادند و پس از اقامتی کوتاه از سرخس به مرو ،مقرّ حکومت مأمون، رفتند.

پیشنهاد ولایتعهدی مأمون:

مأمون در ابتدا پیشنهاد خلافت را به امام داد ولی امام نپذیرفت؛ لذا مأمون پیشنهاد ولایتعهدی خود را داد که باز هم امام حاضر به قبولش نشد. ولی مامون چاره‌ای نداشت و به همین دلیل ولایتعهدی خود را با تهدید به قتل، به آن حضرت تحمیل کرد.

حضرت رضا علیه السلام که خود را مجبور دید، با اکراه تمام، ولایتعهدی را با
شرایط سنگینی قبول فرمود. مامون هم به اجبار، آنها را پذیرفت و دستور داد جشنی به پا کنند و مردم با امام به عنوان ولی‌عهد بیعت نمایند.

بعضی از بزرگان
بنی‌عباس و حتی بعضی از بنی‌هاشم به امام حسد می‌ورزیدند و از این عمل مأمون سخت ناراضی بودند، ولی مأمون با دادن هدایا و عطایای فراوان آنها را راضی کرد؛ جز سه نفر که از بیعت با امام سر باز زدند و مأمون هم آنها را به حبس انداخت .

سپس مأمون جریان ولایتعهدی را برای حکام و عاملین خود نوشت و به شهرهای دور‌دست فرستاد و
تغییراتی در اداره کشور اعمال کرد؛ به نام حضرت رضا سکه زد و دستور داد نام امام را در خطبه‌ها به نیکویی ببرند و شاعران در مدحش قصیده و شعر بسرایند. اما امام مکرّراً می فرمود: « این امر تمام نخواهد شد و ولایتعهدی به وقوع نخواهد پیوست. »

آزار مامون

مامون که همیشه کینه حضرت رضا را در دل می‌پروراند، با سیاست‌های زیرکانه و منافقانه‌ی خود، موجب آزار امام می‌شد و گاه و بیگاه اموری را برخلاف شروط اولیه به امام رضا تحمیل می‌کرد، که درخواست اقامه نماز عید فطر از آن جمله است.
حتی یک بار دستور داد غلامانش به خانه امام یورش ببرند و او را قطعه‌قطعه کنند اما به لطف خداوند، امام از این واقعه جان سالم به در برد. یکی از سیاست‌های مأمون برای شکستن ابهت و جلالت حضرت رضا علیه السلام برگزاری
مجالس مباحثه با صاحبان ادیان و مذاهب مختلف بود تا شاید در این گیرودار، امام از جواب بعضی سؤالات، عاجز بماند و تقدس و عظمتش شکسته شود. حتی گاهی خود مامون شروع می‌کرد و سوالات پیچیده قرآنی و مذهبی طرح می‌کرد.

ناگفته نماند خلفاء جور غالبا اهل عیش و طرب بودند و به دنبال علم و دانش نمی‌رفتند. مامون هم بی‌تقوا و فاسد بود ولی در عین حال، هم ظاهر خود را حفظ می‌کرد و هم به دنبال تفسیر و مسائل مذهبی و کلامی می‌رفت. لذا گاهی خودش با مخالفین شیعه به
بحث و گفتگو می پرداخت و جواب آنان را شخصاً به عهده می گرفت.
شهادت

حضرت رضا علیه السلام در هر فرصتی، مأمون را نصیحت و موعظه می‌فرمود، امّا او تا می‌توانست بر امام حسد می‌ورزید و در صدد تحقیر امام برمی آمد و به هر حیله و نیرنگ ، مقاصد شوم و شیطانی خود را دنبال می‌کرد تا سرانجام تصمیم گرفت امام را مسموم کند و او را که مانع بزرگی بر سیاست‌ها و دنیاطلبی‌اش بود، از میان بردارد.

شهادت حضرت رضا علیه السلام به دست مأمون از صدر اسلام برای اهل حدیث مسلم و معلوم بود و حتی به تصریح رسول خدا و امیرالمؤمنین و امام صادق علیهم السلام در تاریخ ثبت شده بود؛ خود آن حضرت نیز بارها از شهادت خود خبر می‌داد و حتی قاتل خود را مشخّص و جای قبر خود را معیّن می‌فرمود.
پس از شهادت

پس از شهادت، بدن مقدّس امام را جلوتر از قبر هارون الرشید دفن کردند. قبر مطهر امام رضا علیه السلام از آن زمان تا امروز زیارتگاه مسلمین و شیعیان جهان است. برای زیارت امام از ائمه اطهار ثواب‌های فراوانی نقل شده است و از آن روضه منوره، معجزات و کرامات بی شماری به وقوع پیوسته است. حضرت رضا علیه السلام یک فرزند بیشتر نداشت که حضرت جواد علیه السلام بود؛ ولی براداران زیادی داشت از جمله زید بن موسی که علیه مأمون قیام کرد.
از امام رضا علیه‌السلام
کلمات و سخنان آموزنده‌ای به یادگار مانده و صدها حدیث روایت شده است. در عمر پر برکتش شاگردان زیادی تربیت فرمود که مناظرات آنان بهترین گواه بر عظمت مقام او است. از سوی دیگر پس از شهادت حضرت موسی بن جعفر،عده‌ای از پیروانش به امام رضا ایمان نیاوردند که به آنها واقفیه می گویند.

جایی در طوس که قبل از آباد شدن شهر مشهد، روستای بزرگی بوده و اکنون قبر حضرت رضا در آنجا واقع است .
منابع :
بحارالانوار، ج 49 ـ اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه‌السلام.

فضايل امام رضا(ع)

كتاب: زندگى سياسى امام هشتم،  نويسنده: سيد جعفر شهيدى

اين از چيزهايى است كه تمام مورخان درباره آن اتفاق نظر دارند.

كوچكترين مراجعه به كتابهاى تاريخى اين نكته را بخوبى روشن مى‏گرداند. حتى مامون بارها خود در فرصتهاى گوناگون آن را اعتراف كرده مى‏گفت: رضا(ع) دانشمندترين و عابدترين مردم روى زمين است. وى همچنين به رجاء بن ابى‏ضحاك گفته بود:  «…  بلى اى پسر ابى‏ضحاك، او بهترين فرد روى زمين، دانشمندترين و عبادت پيشه‏ترين انسانهاست ...»

مامون به سال 200 كه بيش از سى و سه هزار تن از عباسيان را جمع كرده بود، در حضورشان گفت: « … من در ميان فرزندان عباس و فرزندان على رضى الله عنهم بسى جستجو كردم ولى هيچيك از آنان را با فضيلت‏تر، پارساتر، متدينتر، شايسته‏تر و سزاوارتر به اين امر از على بن موسى الرضا نديدم...».

موقعيت و شخصيت امام على(ع)

اين موضوع از مسائل بسيار بديهى براى همگان است. تيره‏گى روابط بين امين و مامون به امام اين فرصت را داد تا به وظايف رسالت‏خود عمل كند و به كوشش و فعاليت‏خويش بيفزايد. شيعيانش نيز اين فرصت را يافتند كه مرتب با او در تماس بوده از راهنماييهايش بهره ببرند. پس در نتيجه، امام رضا از مزاياى منحصر به فردى سود مى‏جست و توانست راهى را بپيمايد كه به تحكيم موقعيت و گسترش نفوذش در قسمتهاى مختلف حكومت اسلامى بيانجامد حتى روزى امام به مامون كه سخن از ولايتعهدى مى‏راند، گفت: «. . . اين امر هرگز نعمتى برايم نيفزوده است. من در مدينه كه بودم دستخطم در شرق و غرب اجرا مى‏شد. در آن موقع، استر خود را سوار مى‏شدم و آرام كوچه‏هاى مدينه را مى‏پيمودم و اين از همه چيز برايم مطلوبتر مى‏نمود...»(

در نامه‏اى كه مامون از امام تقاضا مى‏كند كه اصول و فروع دين را برايش توضيح دهد، او را چنين خطاب مى‏كند: «اى حجت‏خدا بر خلق، معدن علم و كسى كه پيروى از او واجب مى‏باشد...» مامون او را «برادرم‏» و «اى آقاى من‏» خطاب مى‏كرد.

در توصيف امام، مامون براى عباسيان چنين نگاشته بود: «. . . اما اينكه براى على بن موسى بيعت مى‏خواهم، پس از احراز شايستگى او براى اين امر و گزينش وى از سوى خودم است. . . اما اينكه پرسيده‏ايد آيا مامون در زمينه اين بيعت‏بينش كافى داشته، بدانيد كه من هرگز با او بيعت نكرده مگر با داشتن بينايى كامل و علم به اينكه كسى در زمين باقى نمانده كه به لحاظ فضيلت و پاكدامنى از او وضع روشنترى داشته و يا به لحاظ پارسايى، زهد در دنيا و آزادگى بر او فزونى گرفته باشد. كسى از او بهتر جلب خشنودى خاص و عام را نمى‏كند و نه در برابر خدا از وى استوارتر كسى ديگر يافت مى‏شود. . . »

از يادآورى اين مطالب به وضوح به خصوصيات امام، موقعيت و منش وى پى مى‏بريم، مگر نگفته‏اند كه: «فضيلت آن است كه دشمنان بر آن گواهى دهند»؟

باز از چيزهايى كه دلالت‏بر بزرگى و شوكت امام دارد، روايتى است كه گزارش كننده چنين نقل مى‏كند: «من در معيت امام بر مامون وارد شدم. مجلس مملو از جمعيت‏بود، محمد بن جعفر را گروهى از طالبيان و هاشميان احاطه كرده بودند و فرماندهان نيز حضور داشتند. به مجرد ورود ما، مامون از جا برخاست، محمد بن جعفر و تمام افراد بنى هاشم نيز بر پا شدند. آنگاه امام و مامون در كنار هم نشستند، ولى ديگران همچنان ايستاده بودند تا امام همه را اذن جلوس داد. آنگاه ساعتى بگذشت و مامون همچنان غرق توجه به امام بود. . . »

علل پذيرش ولايت عهد توسط امام رضا(ع)

پس از آنكه امام تراژدى پيشنهاد خلافت را با توجه به جدى نبودن آن از سوى مامون، پشت‏سر نهاد، خود را در برابر صحنه‏بازى ديگرى يافت. آن اينكه مامون به رغم امتناع امام هرگز از پاى ننشست و اين بار وليعهدى خويشتن را به وى پيشنهاد كرد. در اينجا نيز امام مى‏دانست كه منظور تامين هدفهاى شخصى مامون است، لذا دوباره امتناع ورزيد، ولى اصرار و تهديدهاى مامون چندان اوج گرفت كه امام بناچار با پيشنهادش موافقت كرد.

دلايل امام براى پذيرفتن وليعهدى

هنگامى امام رضا(ع) وليعهدى مامون را پذيرفت كه به اين حقيقت پى برده بود كه در صورت امتناع بهايى را كه بايد بپردازد تنها جان خودش نمى‏باشد، بلكه علويان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع مى‏شوند. در حالى كه اگر بر امام جايز بود كه در آن شرايط، جان خويشتن را به خطر بيفكند، ولى در مورد دوستداران و شيعيان خود و يا ساير علويان هرگز به خود حق نمى‏داد كه جان آنان را نيز به مخاطره دراندازد.

افزون بر اين، بر امام لازم بود كه جان خويشتن و شيعيان و هواخواهان را از گزندها برهاند. زيرا امت اسلامى بسيار به وجود آنان و آگاهى بخشيدنشان نياز داشت. اينان بايد باقى مى‏ماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه‏ها باشند.

آرى، مردم به وجود امام و دستپروردگان وى نياز بسيار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بيگانه‏اى بر همه جا چيره شده بود و با خود ارمغان كفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و ترديد نسبت‏به مبادى خداشناسى، مى‏آورد. بر امام لازم بود كه بر جاى بماند و مسؤوليت‏خويش را در نجات امت‏به انجام برساند. و ديديم كه امام نيز - با وجود كوتاه بودن دوران زندگيش پس از وليعهدى - چگونه عملا وارد اين كارزار شد.

حال اگر او با رد قاطع و هميشگى وليعهدى، هم خود و هم پيروانش را به دست نابودى مى‏سپرد اين فداكارى كوچكترين تاثيرى در راه تلاش براى اين هدف مهم در برنمى‏داشت.

علاوه بر اين، نيل به مقام وليعهدى يك اعتراف ضمنى از سوى عباسيان به شمار مى‏رفت داير بر اين مطلب كه علويان نيز در حكومت‏سهم شايسته‏اى داشتند.

ديگر از دلايل قبول وليعهدى از سوى امام آن بود كه اهلبيت را مردم در صحنه سياست‏حاضر بيابند و به دست فراموشيشان نسپارند، و نيز گمان نكنند كه آنان همانگونه كه شايع شده بود، فقط علما و فقهايى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمى‏آيند. شايد امام نيز خود به اين نكته اشاره مى‏كرد هنگامى كه «ابن عرفه‏» از وى پرسيد:

- اى فرزند رسول خدا، به چه انگيزه‏اى وارد ماجراى وليعهد شدى؟

امام پاسخ داد:  به همان انگيزه‏اى كه جدم على(ع) را وادار به ورود در شورا نمود.

گذشته از همه اينها، امام در ايام وليعهدى خويش چهره واقعى مامون را به همه شناساند و با افشا ساختن نيت و هدفهاى وى در كارهايى كه انجام مى‏داد، هرگونه شبهه و ترديدى را از نظر مردم برداشت.

آيا امام خود رغبتى به اين كار داشت؟

اينها كه گفتيم هرگز دليلى بر ميل باطنى امام براى پذيرفتن وليعهدى نمى‏باشد. بلكه همانگونه كه حوادث بعدى اثبات كرد، او مى‏دانست كه هرگز از دسيسه‏هاى مامون و دار و دسته‏اش در امان نخواهد بود و گذشته از جانش، مقامش نيز تا مرگ مامون پايدار نخواهد ماند. امام بخوبى درك مى‏كرد كه مامون به هر وسيله‏اى كه شده در مقام نابودى وى - جسمى يا معنوى - برخواهد آمد.

تازه اگر هم فرض مى‏شد كه مامون هيچ نيت‏شومى در دل نداشت. با توجه به سن امام اميد زيستنش تا پس از مرگ مامون بسيار ضعيف مى‏نمود. پس اينها هيچ كدام براى توجيه پذيرفتن وليعهدى براى امام كافى نبود.

از همه اينها كه بگذريم و فرض را بر اين بگذاريم كه امام اميد به زنده ماندن تا پس از درگذشت مامون را نيز مى‏داشت، ولى برخوردش با عوامل ذى نفوذى كه خشنود از شيوه حكمرانى وى نبودند، حتمى بود. همچنين توطئه‏هاى عباسيان و دار و دسته‏شان و بسيج همه نيروها و ناراضيان اهل دنيا بر ضد حكومت امام كه اجراى احكام خدا به شيوه جدش پيامبر(ص) و على(ع) بايد پياده مى‏شد، امام را با همان مشكلات زيانبارى روبرو مى‏ساختند كه برايتان در فصل گذشته شرح داديم. در آنجا گفتيم كه حتى مردم نيز حكومت‏حق و عدل امام(ع) را در آن شرايط نمى‏توانستند تحمل كنند.

فقط اتخاذ موضع منفى درست‏بودبا توجه به تمام آنچه كه گفته شد در مى‏يابيم كه براى امام(ع) طبيعى بود كه انديشه رسيدن به حكومت را از چنين راهى پر زيان و خطر از سر بدر كند، چه نه تنها هيچ يك از هدفهاى وى را به تحقق نمى‏رساند، بلكه بر عكس سبب نابودى علويان و پيروانشان همراه با هدفها و آمالشان نيز مى‏گرديد.

بنابراين، اقدام مثبت در اين جهت‏يك عمل افتخارآميز و بى منطق قلمداد مى‏شد.

برنامه پيشگيرى امام‏اكنون كه امام رضا(ع) در پذيرفتن وليعهدى از خود اختيارى ندارد، و نه مى‏تواند اين مقام را وسيله رسيدن به هدفهاى خويش قرار دهد، چه زيانهاى گرانبارى بر پيكر امت اسلامى وارد آمده دينشان هم به خطر مى‏افتد. . . و از سويى هم امام نمى‏تواند ساكت‏بنشيند و چهره موافق در برابر اقدامات دولتمردان نشان بدهد. . . . پس بايد برنامه‏اى بريزد كه در جهت‏خنثى كردن توطئه‏هاى مامون پيش برود.

اكنون در اين باره سخن خواهيم راند


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393
حرم

دوباره یک غروب دلنشین
دوباره یک صدا،
صدای سبز
دوباره می پرد کبوتری
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهای من
پر از نگاه کاشی و ستاره می شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صدای بالهای یک فرشته می شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلایی اش
چه عاشقانه می پرم


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393
کوچه های خراسان

چشمه های خروشان تو را می شناسند
موجهای پریشان تو را می شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را می شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند
اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393
ضامن اهو

کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را

کاش روزی می نشستی پیش من
می کشیدی دست خود را بر سرم
شاد می کردی مرا با خنده ات
دوست بودی با من و با خواهرم

چونکه روزی مادر م می گفت تو
دوست با یک بچه آهو بوده ای
خوش به حال بچه آهویی که تو
توی صحرا ضامن او بوده ای

پس بیا من بچه آهو می شوم
بچه آهویی که تنها مانده است
بچه آهویی که تنها و غریب
در میان دشت و صحرا مانده است

روز و شب در انتظارم پس بیا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پای کوچکم
با دو دست مهربانت باز کن

سید سعید هاشمی

صحن حرم از نسیم پر بود
از پرپر یا کریم پر بود

خورشید دوباره بوسه می زد
بر چهره مهربان گنبد

گنبد پر از آفاتاب می شد
آهسته غم من آب می شد

رفتم طرف ضریح او باز
تا پر شوم از هوای پرواز

اطراف ضریح گریه ها بود
دلهای شکسته و دعا بود

دلها همه زیر بارش اشک
مانند کبوتری رها بود

عطر گل یاس در دل من
عطر صلوات در فضا بود


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : حسین تنها
تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393